دلم ز هر دو جهان مهر پروریدهٔ تست
تنم به دست ستم پیرهن دریدهٔ تست
ز حسرت دهنت جان من رسید به لب
خوشا کسی که دهانش به لب رسیدهٔ تست!
گزیدهٔ دو جهانی بسان طالع سعد
غلام طالع آنم که بر گزیدهٔ تست
ز سرکشی غرضت گر همین ستمکاریست
تو سرمکش، که دلم خود ستم کشیدهٔ تست
دلم چو خال تو در خون، چو زلفت اندر تاب
ز بوی آن خط مشکین نودمیدهٔ تست
فغان این دل مجروح تیر خوردهٔ من
ز دست غمزهٔ ترک کمان کشیدهٔ تست
بدیدمت: همه را کرده ای ز بند آزاد
جز اوحدی، که غلام درم خریدهٔ تست